فانتزيات بر ميگردد. . .
يکي از فانتزيام اينه که
يک شب قبل از ولنتاين (دقت کنيد يک شب)
وقتي دارم تو خيابون راه مي رم يه لامبورگيني (ترجيحا مورسيه لگو)
از کنارم رد شه بَد يهو بک بگيره (برگرده عقب) جلو پام واسته ،
يه دخدر خشگل قدبلند (170)
از توش بياد بيرونُ همينجوري واسته جلومُ بهم زُل بزنه
(^_^)
<||>
_//_
يه نيم ساعت بعدش بگم خانم چيزي شده ؟
اونم يهو اشک تو چشاش جمع شه بگه :
من سال هاست دنبال تو مي گردم !!
من بگم دنبال من !؟ :-؟
بگه آره هــاني ! حالابپر بالا بريم با هم تاب بخوريم ..
منم بگم باشه جوجو و سوار شم !
بد دوس دخدرم ماشين روشن کنه طوري تِکاف کنه که
لاستيکا همينطور دود کنن انقد دود کنن که ما بتونيم
به راحتي تو اون دودا محو شيم
بد ملت زل بزن نيگا كنن هي حسوديشون بشه هععععععععععي خدا فانتزياتو از ما نگير
نظرات شما عزیزان: